در دل شهر کوچک هشتگرد، رویای هزارن نفر مدفون شده است؛ رویای خانهدار شدن. داستان تعاونی مسکن شماره ۴ ناجا، قصهای تکراری اما همچنان دردناک از بیتدبیری، بیمسئولیتی و وعدههای توخالی است. به گزارش پرشین سازه، از اواسط سال ۱۳۸۳ تاکنون، بیش از دو هزار عضو این تعاونی که عمدتا از نیرویهای خدوم و بازنشسته نیروی انتظامی و خانوادههایشان هستند، در انتظار تحویل زمینی هستند که هرگز به آن نرسیدهاند.
در ابتدا، قرار بود زمینهایی در شهرک میرداماد در ۵۴ کیلومتری اتوبان تهران-ساوه به اعضا واگذار شود. اما در پیچوخمهای تصمیمات بدون پاسخ و مدیریتهای غیرشفاف، مسیر تغییر کرد و مقصد جدید، منطقهای به نام کوشک زر در هشتگرد اعلام شد. مکانی که حالا نامش بیشتر از آنکه تداعیگر سکونت و آرامش باشد، تبدیل به نمادی از رنج و انتظار شده است.
اعضای تعاونی در این سالها مبالغی را پرداخت کردهاند که در زمان خود میتوانست سرپناهی برای خانوادههایشان باشد. یکی از اعضا با حسرت میگوید:
«در آن سالها بیش از پنج میلیون تومان دادیم؛ با همان پول میتوانستیم یک آپارتمان کوچک بخریم. اما امروز پول یک متر زمین هم نمیشود.»
این جملات، بیش از آنکه توصیف یک زیان مالی باشد، فریادیست از بیعدالتی.
وی افزود: آنچه این ماجرا را پیچیدهتر میکند، کشمکشهای حقوقی و شراکتهای مشکوکی است که در سالهای اخیر بر سر مالکیت زمینها شکل گرفته. حالا دیگر تابلوهایی دیده میشود که از تعاونی مسکن شماره ۴ ناجا و شرکا خبر میدهند. این شرکا که در هیچ کجای قراردادهای اولیه نامی از آنها نیست، حالا مدعی زمینهایی هستند که هزاران نفر ۲۰ سال پیش بابت آن پول پرداخت کردند.
سرانجام چه میشود؟
ارزش کنونی زمینها که حالا به هزاران میلیارد تومان میرسد، وسوسهانگیزتر از آن است که افراد و نهادهای مختلف از آن چشمپوشی کنند. همین طمع باعث شده تا پروژهای که باید سرپناهی برای خانوادههای بازنشسته و ناجا باشد، به میدان کشمکشهای حقوقی، اداری و سودجویی تبدیل شود.
اینک صدای این خانوادهها از میان خاک و بتن ناتمام کوشک زر بلند شده و تنها یک خواسته دارند: عدالت.
خواستهای که در ۲۰ سال گذشته، پشت درهای بسته تعلل و بیتفاوتی مانده است. آنها خواهان ورود جدی قوهی قضائیه، سازمان بازرسی، و دیگر نهادهای نظارتی هستند تا حقوق از دست رفتهشان بازگردد و بالاخره تکلیف پروژهای که حالا نماد ناکارآمدی شده، مشخص شود.
از بین تمام شعارها و وعدههایی که اعضای تعاونی در این سالها شنیدهاند، یک سوال بیپاسخ همچنان ذهنشان را درگیر کرده است: وقتی یک نیروی خدوم پس از دو دهه خدمت، حتی نمیتواند خانهای از آن خود داشته باشد، پس دیگر چه انتظاری از عدالت باید داشت؟