آمارها هشدار میدهند؛ ازدواج در ایران به پایینترین سطح در دهههای اخیر رسیده و فرزندآوری نیز روزبهروز کاهش مییابد. اما عامل این عقبنشینی جمعیتی تنها در تحولات فرهنگی یا دغدغههای فردی خلاصه نمیشود. دادههای رسمی و مطالعات میدانی حاکی از آن است که بحران مسکن در ایران، مانند نخ نامرئی اما سفت و محکم، بسیاری از تصمیمهای شخصی درباره تشکیل خانواده را به تعویق انداخته یا به کلی منتفی کرده است.
به گزارش پرشین سازه و طبق اعلام مرکز آمار ایران، در سال ۱۴۰۲ تنها ۴۸۱ هزار ازدواج به ثبت رسیده است. این عدد، کمترین میزان ازدواج از سال ۱۳۷۵ به این سو است. برای مقایسه، در دهه ۱۳۸۰ به طور میانگین سالانه بیش از ۷۰۰ هزار ازدواج انجام میشد. همزمان، سن ازدواج نیز افزایش یافته است؛ میانگین سن ازدواج مردان به حدود ۳۰ سال و برای زنان به ۲۷ سال رسیده است. با چنین روندی، طبیعی است که نرخ فرزندآوری نیز نزولی باشد.
خانهای نیست، بنابراین فرزندی هم نیست
پیمایش مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) که در آذر ۱۴۰۲ منتشر شد، تصویری واضح از دغدغههای جوانان ارائه میدهد. ۷۵ درصد مردان و ۶۸ درصد زنان در سن باروری گفتهاند که نداشتن مسکن مناسب، اصلیترین مانع برای فرزندآوری است. در پژوهشی دیگر، سهچهارم جوانان دلیل انصراف از ازدواج را همین موضوع دانستهاند. این دادهها یک پیام مشترک دارند: سیاستگذاری جمعیتی بدون حل ریشهای بحران مسکن، تنها در حد شعار باقی میماند. جوانانی که هنوز توان اجاره یا خرید یک آپارتمان کوچک را ندارند، چگونه باید به ازدواج، ثبات خانوادگی و فرزندآوری فکر کنند؟
بخشی قابل توجهی از جمعیت مجرد ایران را دانشجویان تشکیل میدهند. طبق گفته مسعود حبیبی، معاون فرهنگی وزارت بهداشت، حدود ۳ میلیون دانشجو در کشور وجود دارد. بسیاری از این افراد حتی در صورت تمایل به ازدواج، به دلیل هزینههای سنگین مسکن، خصوصا در کلانشهرها، از تصمیم خود صرفنظر میکنند. در برخی مناطق تهران، اجاره یک آپارتمان ۶۰ متری، تا ۷۰ درصد درآمد یک جوان شاغل را میبلعد. طبیعی است که در چنین شرایطی، تشکیل خانواده به یک رویای دوردست تبدیل میشود.
برنامههایی روی کاغذ؛ زمینهایی که هنوز واگذار نشدهاند
دولت و مجلس در برنامههای توسعهای وعدههایی برای حل بحران مسکن دادهاند؛ از جمله در لایحه بودجه ۱۴۰۴ و برنامه هفتم توسعه. اما همانطور که ابراهیم نجفی، نایبرئیس کمیسیون عمران مجلس گفته، این سیاستها معمولا یا با تاخیر اجرا میشوند، یا بهدرستی پیش نمیروند. برنامه «جهش تولید مسکن» که هدف آن ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکونی بود، نمونهای بارز از این گسست میان هدفگذاری و اجراست. گزارشها نشان میدهند تا پایان ۱۴۰۲، تنها حدود ۲۰ درصد از این هدف تحقق یافته است. نبود زمین مناسب در شهرهای بزرگ و دشواری دریافت تسهیلات بانکی از جمله مهمترین موانع تحقق این وعدههاست.
نرخ جانشینی جمعیت در ایران به کمتر از ۱.۷ رسیده است؛ در حالیکه برای پایداری جمعیت، این نرخ باید حداقل ۲.۱ باشد. حالا میانگین فرزندان در هر خانواده ایرانی به کمتر از دو رسیده و روند کاهش همچنان ادامه دارد. بررسیهای آماری و اظهارات رسمی، یک نتیجه روشن دارند: مسکن، دیگر فقط یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه به یکی از مهمترین متغیرهای سیاستگذاری جمعیتی تبدیل شده است. اگر زیرساخت «خانه» فراهم نشود، هیچ طرح تبلیغاتی یا تشویقی برای افزایش جمعیت موفق نخواهد بود.
تا وقتی خانهای نباشد، خانوادهای هم شکل نمیگیرد. سیاستگذاران باید از سطح شعار عبور کنند و با نگاهی واقعبینانه، برای تامین مسکن پایدار، قابلدسترس و متناسب با درآمد جوانان برنامهریزی کنند. بدون خانه، هیچ رویایی برای آینده دوام نمیآورد.