در حالی که هنوز آفتاب داغ تابستان بر آسفالت شهر نتابیده، تب و تاب اجارهبها از ماهها پیش بالا گرفته است. بازار اجاره، مانند دیگی لبریز، پیش از موعد به جوش آمده و صدای ترکخوردن سقف بودجه خانوارها را میتوان از هر کوچه و محلهای شنید.
به گزارش پرشین سازه؛ در روزهای پایانی اردیبهشتماه، مستاجران بار دیگر به کوچه و خیابانها آمدهاند؛ با نگاهی پر از اضطراب و دستهایی که هر بار در جیب میروند، اما چیزی جز ناامیدی بیرون نمیآورند. مشاوران املاک میگویند که حجم مراجعهکنندگان بیشتر شده، اما فایلهای اجاره کمتر از همیشهاند. دلیلش ساده است: مالکان دیگر میلی به انتشار آگهیهای اجاره در پلتفرمهای مجازی ندارند. قیمتهای نجومی درجشده در فضای مجازی، حتی خود مالکان را هم سردرگم کرده است. حلا معامله دوباره به پشت میزهای بنگاهها برگشته، جایی که مستاجر باید چشم در چشم مالک مذاکره کند؛ مذاکرهای که اغلب با جملههایی ناامیدکننده پایان میگیرد: «اگه نمیخواین، مستاجر زیاد هست.»
نایبرئیس اتحادیه املاک، داوود بیگینژاد، از وضعیتی حرف میزند که فراتر از یک آشفتگی ساده در بازار اجاره است. به گفته وی، رشد اجارهبها نهتنها شتاب گرفته، بلکه دیگر هیچ قرابتی با توان اقتصادی مردم ندارد. قراردادهایی که سال گذشته با مبالغ معقول بسته شده بودند، حالا با افزایشهای گاه ۵۰ درصدی یا بیشتر روبهرو شدهاند. در بسیاری از محلهها، مستاجران ناچار به انتخاب خانهای کوچکتر، نقلمکان به مناطق کمبرخوردارتر یا حتی مهاجرت به حاشیه شهرها شدهاند. برخی هم که رمق جابهجایی ندارند، در همان خانه باقی ماندهاند، با نگرانی هر روزه از رسیدن موعد تمدید قرارداد.
اما دلیل این افزایش افسارگسیخته چیست؟
بیگینژاد معتقد است یک از عوامل، کاهش شدید قراردادهای فروش ملک در سال گذشته بوده که باعث شده خانههای کمتری وارد بازار اجاره شوند. این کاهش عرضه، درست در زمانی اتفاق افتاده که تقاضا بهشدت بالاست. در نتیجه، بازار اجاره وارد مرحلهای از بیثباتی و نرخهای متناقض شده است؛ خانههایی که هنوز قیمتگذاری درستی ندارند و فقط براساس تصور مالکان یا نمونههای پراکنده، عددگذاری شدهاند.
وضعیت بهگونهای پیش رفته که دیگر نمیتوان گفت کدام منطقه بیشترین افزایش قیمت را داشته است. آمارهای دقیق از سوی بانک مرکزی منتشر نمیشود و در غیاب دادههای شفاف، مستاجران تنها با آزمون و خطا و چانهزنیهای طاقتفرسا میتوانند شاید خانهای متناسب با توان خود بیابند.
داستان اجاره دیگر فقط یک قصه اقتصادی نیست. این قصهای است از اضطراب، نابرابری، و ناامیدی که در دل میلیونها خانواده ایرانی رخنه کرده است. هر سال، این درد قدیمی، شدیدتر میشود و آیندهاش تاریکتر. پرسش جدی اینجاست: آیا گوشهای سیاستگذار، هنوز صدای این همه اضطراب را میشنوند؟ یا مستاجران باید خود را برای موجهای بعدی آماده کنند؟