مفهوم شهر جدید هرگز نتوانست در ایران به درستی جا افتاده و مورد استقبال مردم قرار بگیرد. در طی دوره های مختلف مدیریت دولتی، شهرهای جدید زیادی ساخته شد که حتی در حال حاضر، توانسته اند جمعیت زیادی را به خود جلب کنند اما به نظر می رسد که هویت خاصی ندارند و نتوانسته اند در نهایت به یک شهر کامل تبدیل شوند.
به گزارش پرشین سازه ، شهر می تواند نماد قدرت، مدیریت، اقتصاد و فرهنگ یک جامعه باشد. به همین دلیل است که حوزه های مدیریت شهری تا به این اندازه مهم و همه جانبه هستند. مهمترین نکته در رشد تمدن جوامع مختلف این است که چگونه می توانند در برابر مسائل مختلف واکنش نشان دهند و توان حل مسئله آنها چقدر است. در طول تاریخ، شهرهایی زنده و پویا مانده اند که حل مسئله داشته اند و توانسته اند به حیات خود ادامه دهند.
کافیست نگاهی به تاریخ بندازیم تا ببینیم چه شهرهایی از بین رفته اند و چه شهرهایی در گذر قرون و اعصار، همچنان به زیست خود ادامه داده اند. ایران به عنوان محل تلاقی دو اندیشه شهرسازی، مورد مطالعاتی جالب توجهی محسوب می شود. از سویی شهرهای قدیمی و باستانی ما هنوز هم با شکوه و افتخار پابرجا مانده اند و از سوی دیگر، تمدن نوین شهری و ایجاد شهرهای جدید سر بر آورده است.
البته در طی چندین دهه ای که از آغاز ساخت شهرهای جدید می گذرد، هنوز هم نتوانسته اند جایگاه خیلی خوبی میان مردم پیدا کنند اما این شهرهای جدید، هویت و فرهنگ خاص خود را دارند که طبیعتاً بر جوامعی که در آنها ساکن می شوند، اثرگذار است.
هویت شهر، مهمترین مسئله ای است که میان شهرسازان و معماران شهری محل مناقشه است. سال هاست که تضادها و تعارض های مختلفی در رابطه با فلسفه معنایی دو واژه هویت و بحران هویت وجود دارد که شهرها نیز درگیر کرده و اثر مستقیمی روی زندگی ساکنان آنجا دارد.
واقعیت اینجاست که پاسخ این سوال در جنس حیات شهر است. شهر موجودی زنده است که ساخته نمی شود، بلکه به تدریج ایجاد می گردد.
مشکلات شهر های جدید
همه می دانیم که ساخت شهرهای جدید آنطور که انتظار می رفت، پیش نرفت. مشکلات زیادی در رابطه با این شهرها وجود دارد که شاید مهمترین آن ها، هویت شهری باشد. بسیاری از این شهرهای جدید بر پیکر روستاهای قدیمی و کهن ساخته شده اند. تصور کنید که روستانشینان یک شبه متوجه می شوند که روستای آن ها حالا به شهر تبدیل شده است. طبیعتاً به تدریج هویت زدایی از روستا شروع خواهد شد و مصائب خود را نیز به همراه خواهد داشت.
واقعیت اینجاست که با وجود تلاش های فراوان برای تبدیل کردن زمین های بایر و دشت های وسیع به شهر جدید، هنوز هم نمی توان نام شهر را بر روی آن ها گذاشت. از سوی دیگر، در حوزه شهرسازی، خودباوری وجود ندارد و همیشه تاکید بر متون غربی از مفهوم شهر بوده است.
به این ترتیب در طی سال های گذشته، نظریه پردازی در حوزه شهر کمتر شد و حالا کشور ما با کمبود نظریه پرداز شهری مواجه شده است. این بزرگترین چالش حوزه شهرسازی ایران در قرن بیست و یک به شمار می رود.
کافیست نگاهی به شهرهای قدیمی خودمان مثل اصفهان بندازیم و المان های جدید این شهر را بررسی کنیم. واقعیت اینجاست که این المان ها هیچ ارتباطی با هویت قدیمی و ایرانی این شهر ندارند و بیشتر با رویکرد غربی ساخته شده اند. حتی مفاهیم عمیق شهرسازی ایرانی نیز در آنها رعایت نشده است.
شهرهای ما در حوزه مدیریت شهری، تحقق شهر هوشمند و شهر یکپارچه دچار مشکلات و چالش های جدی است که برای حل و فصل به یک رویکرد جدی و عمیق احتیاج دارد.
علاوه بر این، باید کارشناسان باتجربه، جوان و متعهد حوزه شهرسازی پای کار آمده و مدیریت را به دست بگیرند. متاسفانه، در حال حاضر اندیشه های نو و تفکر عقلانی در مدیریت شهرها وجود ندارد و همین مسئله، عمق بحران ها را بیشتر کرده است. شهرهای جدید امروزی، زیرساخت ندارند و اساساً بیشتر شبیه به خوابگاه هستند تا خانه! در نتیجه بحران های شهری مختلفی را ایجاد کرده اند که برای حل آن ها به اقداماتی جدی نیاز است.
از سوی دیگر، نگاه سیاسی و طبقاتی به موضوع شهر باعث شده که تفاوت طبقاتی در شهرها، به خصوص شهرهای بزرگ بیشتر شود و به این ترتیب، جلوه شهر به هم بریزد.
تا به اینجای کار نیز اقدام خاصی از سوی دولتمردان صورت نگرفته و صرفاً به دنبال افزایش تعداد این شهرها هستند، بدون اینکه نیم نگاهی هم به مسائل زیرساختی آن داشته باشند.